• وبلاگ : زندگي رسم خوشاينديست
  • يادداشت : پارچه-داستاني از خودم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + تکتم 
    سلام هديه جونم. بالاخره موفق شدم برات کامنت بذارم! داستانت اگرچه غمگين , اما خيلي قشنگ و پر احساس بود... البته قبلا هم خونده بودمش ولي دوباره خوندم.
    موفق باشي عزيزم.
    پاسخ

    سلام. هورررررررررررررررا! تکي جونم اومده. ممنونم مهربونم.
    سلام هديه جان عزيز!
    داستانک خيلي ارزنده آموزنده و رهنموددهنده بود. ولي از سفيد تنها بکفن استفاده نميکنند ‍ميشه ازو لباس عروس هم ساخت و صدها استفادهء خوشايند ديگه بهرحال مستفيد شدم ممنون از انتخاب نيک شما
    پاسخ

    سلام دوست خوبم. ممنونم از حضورتون. اين يادداشت مربوط به ستوني در روزنامه ي قدسه به نام: و اينک مرگ و براي همين با اين تم نوشته شده!

    upam

    + شمسي 
    دوباره داستان يك مادرزحمتكش ودلسوزويك فرزندهميشه طلبكاروقدرناشناس
    عالي بودومن پرم ازبغض براي همه‌ي مادران ستمديده ي جهان
    پاسخ

    اي بابا! پر بغض نباش ديگه! ما هم گريه مون مي گيره! اگه بغض کني ديگه واست قصه نمي ذارم ها خاله شم شم!


    سلام خيلي قشنگ بود.

    فقط يه چيز پارچه چش بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ

    سلام. ممنونم. چيزيش نبود که! فقط به درد کفن مي خورد! البته اعظم خانم هم بخاطر دلخوري قبلي از مادرش با اين جمله دق دليش رو ميخواست خالي کنه!
    سلام عزيزم
    واي عالي بود
    واقعا ميشد حسو حاله اون زمان رو درک کرد و زيبا توصيف شده بود ...
    مفهوم فوق العاده اي هم داشت
    ذهن و قلم نابي داري
    بهت تبريک ميگم
    پاسخ

    سلام مهربونم. ممنونم از نظر لطفت.