سفارش تبلیغ
صبا ویژن











زندگی رسم خوشایندیست

هدیه سادات میرمرتضوی-بعضی فروشنده‌ها در برخورد اول طوری رفتار می‌کنند که انگار هزار سال است می‌شناسندت. مثل همین حبیب آقای سر کوچه‌ی خودمان با آن زبان گرم و گیرا که اگر قصد خرید هم نداشته باشی، دلت نمی‌آید دست خالی مغازه‌اش را ترک کنی. کافی است از شلوغی مغازه‌اش‌ آماده‌ی اعتراض شوی که جمله‌ی جادویی‌اش: «همسایه! از پاقدم خوبت، مغازه رو پر مشتری کردی.» از غر زدن منصرفت کند. حبیب آقای محله ما، آنقدر خوش‌انصاف است که وقتی می‌خواهی آبمیوه‌ی گران‌قیمتی بخری می‌گوید: «همسایه! به جای اون، از این ببر! ارزونتره. تا دلت بخواد هم خوشمزه‌ست.» این‌ را که می‌شنوی، باورت می‌شود حبیب آقا، برایت کیسه ندوخته. او دلسوزت است و حتی به قیمت ضرر خودش، حاضر نیست مشتری قدیمی‌اش، ولخرجی کند.

 

بعضی‌ فروشند‌ه‌ها برعکس حبیب آقا عمل می‌کنند. مثل شیرینی‌فروشی که بهم اطمینان داد شیرینی انتخابی‌ام تازه است و وقتی جلوی مهمان‌ها گذاشتم از بدمزگی نمی‌شد قورتش داد! نانوایی که پول زیادی بابت کنجد گرفت و وقتی نان‌ها را بعد کلی معطلی تحویلم داد، کنجدهایش ‌را باید با میکروسکوپ پیدا می‌کردم و بالاخره میوه‌فروش بداخلاق محله. همان که از پسرکی که سبزی برداشته بود، به اجبار می‌خواست سبزی بیشتری بردارد تا پولش رند شود! به مشتری دیگری که گفت خیارهایش گرانتر از فلان مغازه است گفت از همانجا خرید کند و آنقدر اخم و تخم کرد که وقتی نوبت من و موزهای سبزی که جلویم گذاشت رسید، به جای اعتراض، تراول بی‌زبان را دودستی تقدیمش کردم و فوری از مغازه‌اش جیم شدم. 


نوشته شده در دوشنبه 95/3/10ساعت 10:36 عصر توسط هدیه نظرات ( ) |


 Design By : Pichak