• وبلاگ : زندگي رسم خوشاينديست
  • يادداشت : خونه ي قديمي ما...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + تکتم 
    درکت مي کنم شديد... براي خونه بچگي منم همين اتفاق افتاده... به جاي خونه بزرگ و سرسبزمون که يه حوض آب بزرگ داشت و درختهاي گيلاس و هلو و گلابي و گلهاي رز رنگارنگ که همه همسايه ها تو حياطش عروسي مي گرفتن و عروسي خودم هم تو همون حياط بود...حالا يه ساختمون چهارطبقه بي ريخت و بدشکل سبز شده... راستي چي به سر خاطراتمون اومده؟!
    پاسخ

    چه همه درخت.....گيلاس....هلو...گلابي....ميوه هايي رو که گونه هاشون رو آفتاب سرخ کرده بود، با دستاي کوچيکمون از روي شاخه ها مي کنديم و سرخوش مي خورديم.....چه قشنگ زندگي کرديم تمام کودکيمون رو....