• وبلاگ : زندگي رسم خوشاينديست
  • يادداشت : يک تجربه ي هولناک و متفاوت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مليحه 

    چي ويگولزج راستش من هنوز گواهينامه ندارم چند سال پيش بابام بنده خدا اومد بهم ياد بده فکر کنم هشت سالي ميگذره منم مثل تو با کلي ناز و اينا قبول کردم چشت روز بد نبينه يه بلواري پشت خونه امون بود خلوت چند تا بچه هم فوتبال بازي ميکردن . چند دور رفتيم دور آخر نميدونم چي شد يه هو هول شدم به بچه ها که رسيدم قاتي کردم رفتم رو جدول يک چرخ ماشين رو جدول بود منم پام روي گاز ولم نميکردم از هون موقع ديگه خيال گواهينامه و رانندگي و اين چيزا رو گذاشتم کنار راستش ميترسم. ولي هر وقت با الناز اين ور اون ور ميريم خيلي دلم ميخواد گواهينامه بگيرم و پشت ماشين خودم بشينم تا اينقده با اين بچه به سختي اين ور و اون ور نرم. نميدونم شايدم رفتم دنبالش . تا اون موقع حتما تو اوستا شدي و ازت کمک ميگيرم.
    پاسخ

    سلام عزيزم.قدم رنجه کردي به وبلاگ ما اومدي. راستش با اين پولاي نجومي آژانس چه خوشت بياد چه نياد بهتره بري گواهينامه بگيري. مخصوصا تو با اون الناز کوچولوموچولو. باورت ميشه آخرين بار که با آژانس از صداسيما خونه اومدم چند تومان گرفت؟شش هزار تومان! رانندهه موقع گرفتن پول انقدر خودش رو به موش مردگي زده بود و با مظلوميت مي گفت فقط شش تومان که آدم اشکش براش درمي اومد!! ايشالله که يکي از همين روزام شيريني گواهينامه ي شما رو بخوريم آبجي.