• وبلاگ : زندگي رسم خوشاينديست
  • يادداشت : رمضان آن سالها-يادداشتي از خودم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شمسي 
    مطالبت ذهنم را ميبرد به سالها قبل بجكي خودم وراديو قهوه اي بابا كه هر سحر بيدارمان ميكرد ومامان كه بيصدا دراشبزخانه مشغول بودبابا به كوجه ميرفت تاهمسايه هاي خواب مانده ازسحررا بيداركند واين قراري بود بين مردم ان زمان .بابا مفاتيح رابازميكردواللهم اني راباصداي بلندميخواند .صداي قران خواندن مردهمسايه ازحياطشان بكوش ميرسيددران سحرهاي تابستاني .يادهمه ان ادمهاي باصفابخير
    پاسخ

    کجاست اون کوچه؟... چي شد اون خونه؟... آدماش کجان؟... خدا مي دونه
    + دايي حسين 
    فکر کردم ادرس ميخواهد با لبخند اشاره به کنار خيابان کردو گفت :((راننده ماشين براي شما بوق ميزنه!))نگاه کردم ماشين سفيد شاسي بلند زيبايي بود ، راننده آن شيشه سمت شاگرد را پايين داده بودو به سمت پنجره خم شده بود..همينکه ديد نگاهش کردن لبخندي آشنا زد و بنام صدايم کرد(( حسين حواست کجاست ؟ ده دقيقه است دارم برات بوق ميزنم!)) من با شک نزديک شدم ..! هنوز نشناخته بودم ولي بوي آشنايي به مشامم ميرسيد...!((حالا ديگه منو نميشناسي..؟ ولي من تورو از تو ماشينم تو پياده رو شناختم...!)) تن صدايش هم..! نه ممکن نبود ..! از جوب پريدم کنار ماشين با خنده اي به پهناي صورتم داد زدم :(( مهدي...!!!! تو يي..؟؟..!يک لحظه همه خاطرات خوش دوران خدمت تو نيروي هوايي از جلو چشمم رژه رفت((سوار شو حسين)) صدايش مرا بخود آورد...!تقريبا پريدم تو ماشين..! شيشه را داد بالا ..!چند ثانيه سکوت و هردو باهم گفتيم(( چه خبر خوبي؟؟)) بعد باهم زديم زير خنده..!!
    پاسخ

    ديدن دوستان قديمي واقعا خاطره انگيزه
    + دايي حسين 
    هميشه گذشته ها تنهاييمان کمتر بوده..!حالا يعني تنهاتر شديم؟ احتمالا بايد همينطور باشه!همبازيهاي قبلي ...همکلاسي هاي خوب و صميمي از دوران ابتدايي گرفته تا دانشگاه ..!خيلي هاشان را گم کرديم..! دوستان جديدي پيدا کرده ايم اما.....دلمان پر ميزند براي هوا ي آنروزها...!بچگي ،نوجواني و...براي من جواني ..!ديروزعصر داشتم از کريمخان بسمت هفت تير ميرفتم..!گرماي هوا طاقت فرسابود...!متوجه آقاي محترمي که از روبرويم ميآمد جلوي من ايستاد و من هم به اجبار ايستادم..!
    با سلام و تشکر بابت وبلاگ بسيار پر بارتان همچنين آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز
    مشخصا تيم نويسندگان مجرب و پر قدرتي پشتيبان وبلاگ شماست
    اميدواريم موفقيت روز افزون داشته باشيد
    گروه هميشه آنلاين در زمينه دانلود منابع ، جزوات و سوالات کارشناسي ارشد فراگير پيام نور فعاليت مي کند

    جهت حمايت از ما در پشبرد اهداف آموزشي و آغاز همکاري 2 جانبه خواهشمنديم وب سايت ما را لينک بفرماييد ما به حمايت شما نيازمنديم

    برخي از خدمات گروه هميشه آنلاين براي اطلاع شما

    مشاوره رايگان در زمينه کارشناسي ارشد فراگير
    اطلاع از منابع و شهرهاي رشته هاي ارائه شده ارشد فراگير
    دانلود سوالات و جزوات کارشناسي ارشد فراگير
    اطلاع از آخرين اخبار روز دانشگاه پيام نور در تمام مقاطع
    مشاوره مطالعه درسي و بانک بزرگ مقالات آمادگي و برنامه ريزي ارشد فراگير
    اصلاح روشهاي مطالعه و آموزش تندخواني با نرم افزار تاتات

    با تشکر از شما
    سروناز ابراهيمي مدير روابط عمومي وب سايت هميشه آنلاين
    www.hamisheonline.com
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ شنبه 94 تير 6 نوشته شما با عنوان رمضان آن سال ها برگزيده شده و در جايگاه پيوندها در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب زهرا.م و دبير سرويس آن هور بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    ممنون
    سلام
    وبلاگ خوبي داريد منتظر پستهاي ديگه شما هستم