سفارش تبلیغ
صبا ویژن











زندگی رسم خوشایندیست

دیروز آخرین روز از نمایشگاه کتاب مشهد بود و من هم طبق رسم هر سال قرار شد در آخرین روز، سری به اونجا بزنم. ظهر زودتر از محل کار حرکت کردم و بعد از گذر از ترافیکهای فراوان به خونه ی خواهرم رسیدم. خواهرم که شب قبل شیفت شب بیمارستان بود از خستگی روی مبل خوابش برده بود با اینحال وقتی صداش زدم و گفتم من اومدم پاشد و واسه نمایشگاه حاضر شد. خواهرزاده م هم حاضر شد و سه تایی سوار بر پی کی راه افتادیم. واسه اولین بار از بلوار فکوری رفتم و انصافا مسیر خوب و خلوتی بود. فکر میکنم ساعت دو بود که توی نمایشگاه بودیم. نسبت به سالهای قبل بد نبود و کتابهای متنوعی داشت. البته نقش مغازه های دیزی سنگی فروشی، کلوچه فروشی و زیتون سرا و...رو هم در جذب مشتری نباید نادیده گرفت! در مجموع پونزده جلد کتاب خریدم. پنج تا برای خواهرزاده هام و ده تا واسه خودم. کتابهای کودک رو از به نشر خریدم. چون سالها پیش به همراه دوست عزیزم پونصد جلد کتاب کودک نوجوانشون رو براشون خلاصه کردیم و همین کار باعث شد تمام تابهای خوبش رو بشناسم. وقتی مامانم دانشگاه می رود و پری نازه دست درازه سهم سروناز شد و خانم غوله به عروسی می رود و ماجراهای علی و گلی هم مال فرشته. واسه سپهر هم یک کتاب کمیک استریپ درباره ی لوک خوش شانس.

و اما می رسیم به کتابهای خودم که از همه شون خیلی خیلی راضیم: 1-نمایشنامه ی خانه ی برناردا آلبا نوشته ی فدریکو گارسیا لورکا- 2-نمایشنامه ی نفوس مرده نوشته ی میخاییل بولگاکف-(رمان مرشد و مارگریتای بولگاکف محشره. گیرتون اومد حتما بخونین) 3-مجموعه داستان من عاشق آدمهای پولدارم نوشته ی سیامک گلشیری(چند سال پیش توی یک کارگاه داستان مشهد اومد. داستانهای خوبی داره)-4-مجموعه داستان عشق زن خوب نوشته ی آلیس مونرو( سالها پیش کتاب فرارش رو خریدم و خیلی از داستانهاش خوشم اومد)5-کتابی با اسم: رویای من این است(داستانهای کودکان کار نویسنده فریبا منتظرظهور) این رو به خاطر علاقه ی شدیدم به اینجور مسائل اجتماعی و کودکان کار خریدم که الحق کتاب قشنگ و تاثیرگذاریه-6-مجموعه داستان: دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد نوشته ی آناگاوالدا(یک کتاب دیگه ش رو قبلا دوست جونم آرزو بهم داده بود بخونم و خیلی قشنگ بود)7-گزیدهی سروده های اردلان سرافراز(بهمراه بیوگرافیش و عکسهایی از کودکی و جوونیش)8-مجموعه اشعاری از شاعرهای آمریکای لاتین به اسم: بدون هماهنگی شعر نگویید.9-مجموعه غزلهای جواد کلیدری با عنوان: قطار ساعت هفت( قبلا کتاب شعر همسرش خانم نرگس برهمند رو خریدم و واقعا از اشعارش لذت بردم. خانم برهمند واقعا آدم محشریه. اینو طی چندبار برخوردی که باهاش داشتم متوجه شدم.) توی این کتاب، آقای کلیدری چند شعر رو هم به همسرش تقدیم کرده. اینو گوش کنین: بانوی لحظه های پریشانی منی...زیباترین ترانه ی بارانی منی...در جشن مهرگان غزل قسمتم شدی...بختی بزرگوار به پیشانی منی...10-کتابی از رباعیات طیبه بقایی با عنوان: رابعه ی رباعی باران. شعرهای این هم محشره: ناگاه نشست بر سرم بارانت...بر زاویه های پیکرم بارانت...عمریست کویر بوده ام در عشقت...سخت است برای باورم بارانت...

یک شاهنامه ی تخفیف دار، یک کتاب قرآن، چند کتاب کاراگاهی و یک کتاب غولی هم بقیه ی ماحصل نمایشگاه دیروز بود. بالاخره ساعت چهار و نیم بعداز ظهر از نمایشگاه بیرون اومدیم. در حالیکه کلاس زبان جناب خواهرزاده دیر شده بود و یک راننده ی ناشی باید مسافرین رو در تاریک روشن غروب به مقصد می رسوند. و به هر سختی بود این اتفاق میسر شد. خدایا شکرت...

 


نوشته شده در جمعه 92/8/10ساعت 2:36 عصر توسط هدیه نظرات ( ) |


 Design By : Pichak