سفارش تبلیغ
صبا ویژن











زندگی رسم خوشایندیست

نمیدونم چقدر با اسم شهر سردشت آشنایین و چیزی راجع به فاجعه ی تاریخیش میدونین؟ در تیرماه سال 66 بود که دولت عراق این شهر رو بمبارون شیمیایی کرد و این کشتار و جنایت بعد از حملات شیمیایی ناکازاکی و هیروشیما سومین فاجعه ی کشتار شیمیایی مردم غیر نظامی در جهان شناخته شد. بمبارون ساعت چهار بعدازظهر اتفاق افتاد و این در حالی بود که خیلی از مردم چون تا بحال چیزی راجع به بمب شیمیایی نمیدونستن، مثل بمبارونهای دیگه به زیرزمینها پناه بردن و میزان مصدومیتشون در فضای بسته چندین برابر شد. بمب، لوله ی آب اصلی هشر رو قطع کرد و مردم تشنه با پوستهای تاول زده دسته دسته در گوشه کنار شهر شهید شدن. سالگرد این حمله ی ناجوانمردانه که منجر به شهادت و مجروح شدن هزاران نفر شد در تقویم هر سال روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی نام گرفته تا همه مون یادمون باشه که بین ما آدمای سالم که با وجود سلامتی که مثل تاجی بالای سرمون قرار گرفته گاهی از زمین و زمان طلب داریم، چه افرادی با چه شرایط سختی زندگی میکنند. سال پیش بود که به مناسبت این روز قصه ای برای رادیو نوشتم با عنوان: غمنامه ای با طعم خردل. برای نوشتنش تحقیقات زیادی انجام دادم و راجع به فاجعه ای که از عمقش بیخبر بودم خیلی چیزها فهمیدم. امسال هم قراره نمایشنامه ای در این مورد بنویسم. یک نمایشنامه ی نیم ساعته ی رادیویی. این روز و شبا همه ش مشغول جمع آوری مطلب در مورد حادثه ی سردشتم و گاهی همراه با غمهای مردم مظلوم سردشت اشک می ریزم.. یک مقداری از نمایشنامه رو نوشتم و بقیه ش مونده. خیلی تلخه. شاید باورتون نشه ولی خودم امروز داشتم موقع نوشتنش گریه میکردم! یعنی میخوام بگم تا این حد! واسم دعا کنین بتونم از عهده ش بربیام و نمایش خوبی بشه. شاید این نمایش حداقل کار کوچیکی باشه که بتونم باهاش اندکی از درد و رنج این مردم مظلوم رو کم کنم! و ادای دینی باشه برای شهری زیبا و زخم خورده به نام سردشت. انشالله!


نوشته شده در دوشنبه 92/2/16ساعت 6:45 عصر توسط هدیه نظرات ( ) |


 Design By : Pichak