• وبلاگ : زندگي رسم خوشاينديست
  • يادداشت : قصه ي تلخ گربه سياه کوچه ي ما
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ايشالا همه احترام بذارن به حيوانات...
    البته منم که اينو ميگم خيال نکنين خيلي به گربه ها احترام مي ذارمااا، اما اذيتشونم نمي کنم!!
    وقتي چند تا گربه پيداشون ميشه تو خونمون، مي گيرمشون، مي برمشون چند تا محله اونطرف تر رهاشون مي کنم که برن خونه مردم!!! :)

    آخه بعضي گربه ها خيلي پررو هستن! مثلاً اگر در ساختمان باز باشه، سرشو ميندازه پايين مياد داخل، يه راستم ميره تو آشپز خونه!! :|

    حتي يه بار يه يکيشون اومده بود تو انبارمون بچه کرده بود!! تا 6 ماه جرأت نداشتيم وارد انباري بشيم، تا وارد مي شديم مادرشون مي خواست حمله کنه بهم که يه بارم انگشتمو گاز گرفت!(1 ليتر خون سر اين قضيه ازم رفت :) )
    شايد بعداً خاطره شو نوشتم!!
    پاسخ

    يک ليتر خون که ارزشي نداره در مقابل مهر مادري يک گربه!