• وبلاگ : زندگي رسم خوشاينديست
  • يادداشت : عادت مي کنيم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + تکتم 
    روزي که به نمايندگي از اعضاي اون گروهي که گفتي رفتم و اون کتاب رو برات خريدم, تو هنوز خانم ميرمرتضوي بودي...کسي که دوست شدن و صميمي شدن باهاش برام خيلي دست نيافتني بود...دلهره داشتم...نميدونستم از اين کتاب خوشت مياد يا نه! خودم قلم زويا پيرزاد رو خيلي دوست داشتم...پس دل به دريا زدم و خريدمش.... از همون روز تا حالا که شدي هديه عزيزم و با دنيا عوضت نمي کنم هميشه کنجکاو بودم که ببينم کتاب رو خوندي يا نه؟ ازش خوشت اومده يا نه!؟ اين پست رو که خوندم حال عجيبي داشتم...يه چيز غيرقابل وصف...فقط ميتونم بگم...خوشحالم...خيلي خوشحالم که هنوز به خيلي چيزها عادت نکردم...مثلا حضور جادويي ت تو زندگيم...
    پاسخ

    عزييييييييييييييييز دلمي.
    + شمسي 
    عزيزم اتاق بازسازي شده مباركت باشه تخت ووسايلت هم مباركت باشه
    خيلي قشنگ نوشته بودي
    گريه‌هات هم قشنگه

    پاسخ

    قربووووووووووون خاله
    + ارزو 
    سلام خانمي
    باکلاس. اگه به اتاقمون يه حالي نداده بودم الان خيلي بهت حسوديم مي شد. خدايي خيلي خوبه هر چند وقت يکبار تغيير دکوراسيون بديم. خيلي تو روحيه آدم تاثير داره. در مورد من که خيلي صدق مي کنه. چون همش خونه ام. کار- ديدن فيلم- خواندن کتاب همه را روي تختم انجام مي دم. تخت قبليم خيلي عرضش کم بود اما اين جديده خيلي پهن و باحاله. پس خانمي يه هورا براي خودمون بفرستيم. عجب حالي به خودمون داديم. دم مامان و باباي گلمون هم گرم. هواي ما دخترهاي خوبشون رو دارن. بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس. خواباي خوب ببيني هر شب.
    پاسخ

    دم مامان باباهاي گلمون گرم.