وبلاگ :
زندگي رسم خوشاينديست
يادداشت :
عادت مي کنيم
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
تکتم
روزي که به نمايندگي از اعضاي اون گروهي که گفتي رفتم و اون کتاب رو برات خريدم, تو هنوز خانم ميرمرتضوي بودي...کسي که دوست شدن و صميمي شدن باهاش برام خيلي دست نيافتني بود...دلهره داشتم...نميدونستم از اين کتاب خوشت مياد يا نه! خودم قلم زويا پيرزاد رو خيلي دوست داشتم...پس دل به دريا زدم و خريدمش.... از همون روز تا حالا که شدي هديه عزيزم و با دنيا عوضت نمي کنم هميشه کنجکاو بودم که ببينم کتاب رو خوندي يا نه؟ ازش خوشت اومده يا نه!؟ اين پست رو که خوندم حال عجيبي داشتم...يه چيز غيرقابل وصف...فقط ميتونم بگم...خوشحالم...خيلي خوشحالم که هنوز به خيلي چيزها عادت نکردم...مثلا حضور جادويي ت تو زندگيم...
پاسخ
عزييييييييييييييييز دلمي.