سفارش تبلیغ
صبا ویژن











زندگی رسم خوشایندیست

زن با آن چادر بلند و پلاستیک‌ توی دستش، تازه روی صندلی کنارم نشسته بود که پیرزن وارد اتوبوس شد. بلافاصله بلند شد و جایش را به تازه‌وارد داد. پیرزن تشکر کرد و از عمل زانو شکوه. انگار این‌ها بهانه‌ای شد تا زن هم سر درد دلش باز شود. از دختر سه ساله‌اش بگوید که عمل ریه کرده و برای اسپری 230 هزار تومانی‌اش امروز از صبح همه‌جا را زیر پا گذاشته. ولی دریغ از هزار تومان تخفیف. بالاخره خیریه‌ای که تحت پوششش قرار دارد، به او 10 هزار تومان مرحمت داشته و حالا دست از پا درازتر راهی خانه‌ است. به صورتش نگاه کردم. جوان بود. با پوست تیره‌ای که خط‌های کوچک، گوشه‌ی چشم‌هایش نقش انداخته بودند.

زن حالا از پسر 7ساله‌اش می‌گفت که اندازه‌ی بچه‌های 5،4ساله‌ست و به کم خونی شدید مبتلاست. برای معالجه، او را پیش دکتری زیر پل بیمارستان قائم می‌برد و دکتر، هیچوقت پول ویزیت نمی‌گیرد. خودش در خانه‌ها کارگری می‌کرد. با این وجود چرخ زندگی نمی‌چرخید و همین باعث شده بود گاز خانه به خاطر بدهی سی هزار تومانی قطع شود. اتوبوس پُر و خالی می‌شد و زن هنوز جلوی صندلی ما ایستاده و سختی‌های زندگی‌اش را نجوا می‌کرد.

بعد با اشاره به پلاستیک‌هایش که کنار صندلی من بود گفت: «بچه‌ها چند روز پیش‌ هوس ساندویچ کرده بودن. منم با ده هزار تومنی که امروز گرفتم، سوسیس و نون ساندویچی خریدم. گفتم اقلا دل بچه‌هام رو شاد کنم.» زیر چشمی نگاهی به نان باگت‌ها کردم که از لای پلاستیک سرک می‌کشیدند. شرم داشتم از تماشایشان. به خاطر همه‌ی ساندویچ‌ها و پیتزاهایی که در طی چند هفته‌ی اخیر خورده بودم.

اتوبوس به ایستگاه فرامرز عباسی رسید. زن گفت باید برود تا سوار خط بعدی شود و به خانه‌شان در جاده قوچان برسد. قبل رفتن شماره تماسش را گرفتم. پرسیدم: «موبایل خودته یا بابای بچه‌ها؟» زمزمه کرد: «بچه‌ها بابا ندارن.» و زود از اتوبوس خارج شد.

 

حالا نوبت پیرزن بود که از بدی زمانه بگوید و از اینکه هر وقت تبلیغات پر رنگ و لعاب تلویزیون را می‌بیند، یاد بچه‌‌هایی می‌افتد که مثل بچه‌های زن، کوچکند و نداریم و نمی‌شود حالی‌شان نیست. پیرزن حرف می‌زد و من توی ذهنم اسامی افرادی را فهرست می‌کردم که می‌شود روی کمکشان حساب کرد. حتی برای پنج یا ده هزار تومان. به خاطر دخترکی که ریه‌ی رنجورش سخت نیازمند اسپری است و مادرش نتوانسته چیزی جز چند نان باگت برایش تهیه کند.

 

چاپ شده در روزنامه شهرآرا


نوشته شده در سه شنبه 93/11/28ساعت 4:51 عصر توسط هدیه نظرات ( ) |


 Design By : Pichak