زندگی رسم خوشایندیست
گذاشتمشان روی میز کامپیوتر. درست جلوی چشمم و نگاهشان میکنم. یکیشان موهای صاف ضخیم و پوست تیره دارد با لباس رنگارنگ سرخپوستی. آن یکی موهای سیخسیخ کوتاه و لباس مشکی ساده. سومیشان موهای فرفریاش تا روی چشمها و دماغ بزرگش آمده است و پشت سری مویی روی سرش یافت نمیشود! یکی دیگر موهایش قرمز بود که سهم کوچکترین خواهرزاده شد و آن دیگری... همهشان لبخند مشترکی روی لب دارند و برچسب مقوایی زردی به دستهای چپشان که اسم موسسه محک روی آن حک شده است. گذاشتمشان روی میز کامپیوتر. درست جلوی چشمم و نگاهشان میکنم تا مبادا نیتی که کردم فراموشم شود. نیت برای خرید ماهی یک عروسک که کمکیبشود به کودکان بیمار محک. روش بدی نیست. مخصوصا برای روزهای پیشِ رو در سال جدید. اصلا سال جدید چرا؟ با داشتن این عروسکها و هدیهاش به بچهها هر وقتِ سال، میشود کلی دل شاد کرد. هم دل کودکان بیمار و هم آنها که سالمند و میتوانیم با هدیه دادن این عروسکها بهشان درسهای قشنگی بدهیم. به کودکان که اینهمه زلالند و اینهمه آماده برای الگوپذیری از رفتارهای ما و برای قهرمانسازی در زندگیشان. کسی چه میداند؟ شاید همین من و شما یک پا قهرمان باشیم و خودمان خبر نداشته باشیم. برای کودکی در همین حوالی.
Design By : Pichak |