زندگی رسم خوشایندیست
هدیه سادات میرمرتضوی-امروز داشتم به حقالناس فکر میکردم. حقی که با رفتارهایمان از دیگران ضایع میکنیم. این موضوع زمانی به ذهنم رسید که خانم صندلی روبرویی اتوبوس، پاهایش را روی هم انداخته بود و بدون هیچ ملاحظهای با کفش، گوشهی چادرم را نوازش میکرد. یا وقتی دخترکی از مادرش اجازه گرفت کفشهایش را دربیاورد و بالای صندلی برود وقتی با جواب منفی مادر روبرو شد با کفش رفت بالا. این کار ظلمی شد در حق خانمی که دو سه دقیقه بعد از پیاده شدن او با مانتوی سفید، روی همان صندلی نشست و مقصر کسی نبود جز مادر کودک! حقالناس بعضی وقتها خیلی فکرم را مشغول میکند. وقتی میبینم ماشینها در جاهایی که نباید مثل ایستگاه اتوبوس پارک میکنند و عابرین را به زحمت میاندازند یا موتورسواری توی پیادهرو قیقاج میرود و آدمها را میترساند. وقتی یک نفر با گوشی موبایلش توی مکانی دربسته هوار میکشد و آن موقع که راننده سرویس مدرسه، صبح زود با بوق نکرهاش، گوش اهالی خفتهی کوچهمان را پر میکند. چقدر دوست دارم آن لحظات، توی کوچه باشم تا بهش بفهمانم چه ظلم بزرگی به حق دیگران و خودش به خاطر این گناه میکند. یا وقتی مشتری دوم مغازهای، نفر اول را دور میزند تا زودتر اجناسش حساب بشود. به خیال خودش خیلی زرنگی کرده غافل از ماشین حسابی که مشغول محاسبهی تکتک این رفتارها در طول هر شبانهروزش است. وقتی دقیق به حقالناس فکر میکنم، پشتم میلرزد از اسم به ظاهر سادهاش و عظمتی که پشت آن پنهان شده.
Design By : Pichak |