سفارش تبلیغ
صبا ویژن











زندگی رسم خوشایندیست

 

امروز بعدازظهر نوشتم. یک قصه با این عنوان. قصه ی پیرزنی که شب اول ماه رمضون توی خونه ش تنها نشسته و حی حوصله ی سحری درست کردن هم نداره. آخه نارگل، آخرین دخترش هم امسال رفته سر خونه ی خودش. پیرزن توی تاریکی نشسته و با قاب عکس شوهرش صحبت میکنه. دلش خیلی از روزگار گرفته و یاد ماه رمضونای قدیم که هر پنج تا بچه ش توی خونه بودن یه لحظه از خاطرش محو نمیشه تا اینکه...

اهکی! زرنگین! فکر کردین همه ش رو اینجا تعریف میکنم؟ نه جانم! بقیه ش رو باید خودتون گوش کنین. توی برنامه ی دلم هوای قصه کرده. هر جمعه ساعت سیزده الی سیزده و نیم ظهر. رادیو خراسان رضوی. اگه قصه هام رو گوش دادین، نظر یادتون نره! و توی  این روزای قشنگی که آغشته شده با عطر دعا من رو هم خیلی دعا کنین. ازتون ممنونم!

 


نوشته شده در جمعه 92/4/21ساعت 9:55 عصر توسط هدیه نظرات ( ) |


 Design By : Pichak