زندگی رسم خوشایندیست
قلب پاک ازتمام معابدجهان مقدس تراست. من تورا بخاطرقلب پاکت می ستایم. پناه بی پناهیها: مامان. گفتی بمان می خواستم اما نمیشد گفتی بخوان بغض گلویم وانمیشد گفتم که می ترسم من ازرازنگاهت گفتی نترس ای خوب من اما نمیشد مهربانترین : زهره مهربانی را وقتی دیدم که کودکی دردفترنقاشیش خورشید را سیاه میکشیدتاپدرکارگرش زیرنورآفتاب نسوزد. همراه همه ی روزهای کودکی: ریحانه. دل بسته به سکه های قلک بودیم دنبال بهانه های کوچک بودیم رویای بزرگترشدن خوب نبود ایکاش تمام عمر،کودک بودیم آرام: فاطمه. گاهی وقتهاازنردبون بالا میری تادستهای خدا روبگیری.غافل ازاینکه خدا همون پایین ایستاده ومحکم نردبونو گرفته که تو نیفتی. شریک خاطرات کهن : ریحانه. وقتی ازغربت ایام، دلم میگیرد مرغ امیدمن ازشدت غم میمیرد دل به رویای خوش خاطره ها میبندم بازهم خاطره هادست مرا میگیرد خوب وثابت قدم: میریام. یکروز رسد خوشی به اندازه ی کوه یکروز رسد غمت به اندازه ی دشت افسانه ی زندگی چنین است بلی درسایه ی کوه ، باید از دشت گذشت همبازی روزهای قدیم:ریحانه. رودها آوازشان را ازدست خواهند داد وقتی سنگها را ازپیش راهشان برداریم. با وقار:فرزانه. عشق یعنی تو مرا می رانی من به صدحوصله میایم باز. بهترین خاله ی دنیا: شمسی. هیچکس همراه نیست.( تنهای اول )دارنده ی بیشترین مشترک مدعی انتظار دردنیا! هم نیمکتی: تکتم. وقتی سکوت خدارادربرابر راز ونیازت دیدی، نگو خدا با من قهراست.او به تمام کائنات فرمان سکوت داده تا حرف تورا بشنود. پس حرف دلت رابگو. مادردوم و خواهرمهربانم : نرگس. امواج زندگی را بپذیر. حتی اگرگاهی تورا به قعردریاببرد.آن ماهی آسوده که همیشه برسطح آبهامی بینیش،مرده است. دور ولی نزدیک به دل : ندا. حرف بزن ابرمرابازکن دیرزمانیست که بارانی ام حرف بزن حرف بزن سالهاست تشنه ی یک صحبت طولانیم. با صفا: فاطمه بی تجربه متولدمی شویم باجرات زندگی میکنیم و با حیرت می میریم.تنهاچیزی که فروغش به خاموشی نمی گراید دوستیهای پاک است.. آبجی خانم: الهه. خاطرم نیست تو ازبارانی یاکه ازنسل نسیم هرچه هستی گذرا نیست هوایت بویت تومرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم. همه ی زندگیم: مامان.
Design By : Pichak |