زندگی رسم خوشایندیست
به روشنای تو زل میزند سیاهیها شبیه غبطهی جاماندهها به راهیها بجز سلام به تو ، آن هم اکثرا از دور چه کردهایم دراین عمری ازتباهیها؟ به پیشگاه شما سر به زیر میآیم به سربلندترین شکل عذرخواهیها دو لنگه دربِ حرم، باز ، مثل آغوشت همیشه هست پذیرای بیپناهیها ازین به بعد ندارند تابِ دریا را که خواب حوض تو را دیدهاند ماهیها که سنگفرش تو از جنس چشم آهوهاست و خاک پای تو اکسیرِ خوشنگاهیها دوباره باید ازینجا به جاده زل بزنم همان حکایت جاماندهها و راهیها هادی جانفدا
Design By : Pichak |